منبرستان

متن و فایل صوتی و تصویری سخنرانی کوتاه

منبرستان

متن و فایل صوتی و تصویری سخنرانی کوتاه

منبرستان

به نام خدا
با عرض سلام و ادب خدمت کاربران عزیز
در مطالب این سایت
اول متن سخنرانی کوتاه مذهبی آمده
دوم نکات منبرستانی در مورد آن حدیث آمده
سوم متن عربی حدیث و سند آن آورده شده
چهارم فایل صوتی تصویری حدیث با اجرای خود حقیر آورده شده است و تصویر متناسب با روایت روی فایل ویدئویی قرار داده شده است
اگر برای هر یک از مطالب این سایت عنوان مناسبتر یا کلید واژه و یا موضوع مناسبتر یا نکته منبرستانی دقیقتر یا تصویری مناسبتر یا شعر یا ضرب المثلی متناسب با مطلب یافتید حتما در نظرات بنویسید و اگر تجربه سخنرانی دارید دریغ نفرمایید.
من خیلی خوشحال می شوم که از من انتقاد کنید چون انتقاد باعث پیشرفت است لذا یک سربرگ را به انتقاد و پیشنهاد اختصاص دادم ضمنا حقیر هیچ ادعایی در مورد سخنرانی ندارم. خواهشمندم آزادانه نقد کنید.

نویسندگان
پیوندها
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۲۵ ب.ظ

۰

9. نفرین امام حسین (علیه السلام) به ابن حوزه

پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۲۵ ب.ظ

به نام خدا

سپاه عمر سعد که قبلاً آرایش و منظم شده بودند بر امام (علیه السلام) یورش بردند، عبدالله بن حوزه تمیمى نیز جزو آنان بود هراسان پیش آمد و با صداى بلند داد مى‏‌زد و مى‌‏پرسید: حسین در میان شماست؟

(أفیکم حسین؟)

کسى به او جواب نمى‌‏داد و او باز هم تکرار مى‌‏کرد

تا در مرتبه سوم که تکرار کرد یکى از یاران امام حسین (علیه السلام) در حالى که به او اشاره مى‏‌کرد گفت: حسین این است چه میخواهى؟ هذا الحسین فما ترید منه؟ با کمال پرورئى و بى ادبى جسارت کرد و گفت: یا حسین! تو را به آتش دوزخ مژده باد!!، امام (علیه السلام) در پاسخ او فرمود: تو دروغ مى‏گویى، من بر خداى آمرزنده کریم و شفاعت‏پذیر که امرش مطاع است وارد مى‏شوم، تو کیستى؟ گفت من پسر حوزهام.

پس از آنکه خودش را معرفى کرد، امام (علیه السلام) دستهایش را بسوى آسمان بلند نمود به اندازه‏ایکه سفیدى زیر بلغش ظاهر شد و او را به تناسب اسمش نفرین کرد: اللهم حزه الى النار خداوندا او را به جانب آتش بکش.

پسر حوزه که نفرین امام را شنید خشمگین شد، تازیانه‏اى بر اسب خود زد تا از نهرى که جلویش بود بپرد و به امام حمله کند، با پریدن اسب از پشت زین افتاد و یکى از پاهایش در رکاب گیر کرد، اسب رم کرد و او را به اینطرف و آنطرف زد پایش از چند جا شکست و جدا شد و هنوز پاى دیگرش در رکاب آویزان بود، اسب بدن نیمه جانش را بر هر سنگ و بوته‏اى میزد تا از دنیا رفت‏ (و دعاى امام مستجاب گردید).

مسروق بن وائل حضرمى نقل مى‌‏کند: من از جلوداران و پیشتازان لشکرى بودم که به جنگ با حسین آماده شده بود، مى‏خواستم اول کسى بوده باشم که سر حسین را مى‏گیرد و براى ابن زیاد جهت گرفتن جایزه هدیه مى‏برد. هنگامیکه دیدم چگونه نفرین امام درباره پسر حوزه مستجاب شد فهمیدم این اهل بیت نزد خدا داراى احترام و منزلت خاصى مى‏باشند، به همین جهت لشکر ابن سعد را ترک کردم و گفتم: من نباید با آنان بجنگم که اهل جهنم باشم، لا اقاتلهم فأکون فى النار).

و أقبل القوم یزحفون نحوه ،

و کان فیهم عبد الله بن حوزة التمیمی 

فصاح : أفیکم حسین؟

و فی الثالثة قال أصحاب الحسین:

هذا الحسین فما ترید منه؟

قال : یا حسین ، أبشر بالنّار ،

قال الحسین : «کذبت ،

بل أقدم على ربّ غفور کریم مطاع شفیع.

فمَن أنت؟

قال : أنا ابن حوزة.

فرفع الحسین یدَیه حتّى بانَ بیاض ابطَیه

و قال : «اللهمّ ، حزه إلى النّار،

فغضب ابن حوزة 

و أقحم الفرس إلیه و کان بینهما نهر

فسقط عنها و علقت قدمه بالرکاب،

و جالت به الفرس

و انقطعت قدمه و ساقه و فخذه،

و بقی جانبه الآخر معلّقاً بالرکاب،

و أخذت الفرس تضرب به کلّ حجر و شجر،

و ألقته فی النّار المشتعلة فی الخندق

فاحترق بها و مات.

فخرّ الحسین (علیه‌السلام) ساجداً شاکراً حامداً على إجابة دعائه،

ثمّ إنّه رفع صوته

یقول : «اللهمّ، إنّا أهل بیت نبیّک و ذریّته و قرابته ،

فاقصم مَن ظلمنا و غصبنا حقّنا إنّک سمیع قریب»

قال مسروق بن وائل الحضرمی :

کنتُ فی أوّل الخیل التی تقدّمت لحرب الحسین؛

لعلّی أنْ اُصیب رأس الحسین

فأحظى به عند ابن زیاد،

فلمّا رأیت ما صُنع بابن حوزة عرفت أنّ لأهل هذا البیت حرمة و منزلة عند الله،

و ترکت النّاس

و قلت : لا اُقاتلهم فأکون فی النّار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">