22. آب می نوشی و به خانواده ات اهانت می شود؟
به نام خدا
درحالیکه تشنگی بر امام علیه السّلام شدید شده بود «1» امام علیه السّلام به سوی فرات میروند، بر عمرو بن حجاج حمله میکنند و از میان چهار هزار نفر عبور میکنند، با اسب وارد آب میشوند، اسب میخواهد آب بنوشد، حسین علیه السّلام میفرماید: تو تشنه و من تشنه، نمینوشم تا تو بنوشی، اسب گویا کلام را میفهمد و سر بر میدارد، حسین علیه السّلام دست میبرد که کفی از آب بردارد، مردی فریاد میزند: آیا آب مینوشی در حالی که حرم تو را هتک کردند، امام علیه السّلام آب را میریزند و به سوی خیمه میروند.
وقد اشتدّ به العطش [٣] ، فحمل من نحو الفرات على عمرو بن الحَجّاج ، وکان فی أربعة آلاف ، فکشفهم عن الماء وأقحم الفرس الماء فلمّا همَّ الفرس لیشرب قال الحسین (ع) : «أنت عطشان وأنا عطشان ، فلا أشرب حتّى تشرب». فرفع الفرس رأسه کأنّه فهم الکلام ، ولمّا مدّ الحسین (ع) یده لیشرب ناداه رجل : أتلتذّ بالماء وقد هُتکت حرمک؟! فرمى الماء ولَم یشرب ، وقصد الخیمة